زن ایرونی زن ایرونی خیلی داغونم اعصابم از همیشه بد تر شده اصلا تحمل هیچیو نذدارم هرچی بیشتر میگذره بد تر میشم نمیدونم پیکار کنم دلم برای پسرم میسوزه چرا نمیتونم خودمو کنترل کنم بچه ای که برای اینکه کنارم باشه خودمو به هر جایی کوبوندم حالا دارم ازارش میدم یه بار دیگه اسباب کشی داشتیم خستگی و دست تنها بودن بیشتر عصبیم کرده بود پسرم هم هی بغل گوشم حرف میزد و هی شوخی های بی مزه میکرد نتونستم تحمل کنم جیغم رفت هوا شوهرم اومد گرفت زدش تمام تنم میلرزید از خودم متنفر شدم اگه اون لحظه این بچه رو حمل نمیکردم خودمو میکشتم این طوری پسرم راحت میشه من مادر بدیم نفرتی که از خودم دارم بیشتر باعث میشه داغون شم فقط نشستم خودمو زدم و گریه کردم و به شوهرم توپیدم سنگین شدم نتونستم جلوشو بگیرم لهیده شدم دیگه خدایا صبوری میخوام فقط صبر میخوام حاضر نیستم پسرمو این طوری ببینم تا جایی که میتونم اروم بهش میتوپم که شوهرم هم نفهمه اما نمیشه به شوهرم میگم من بدم تو خوب باش اون بچس تو بزرگ باش میگم منو تو داغون کردی منو تو له کردی حالا که خودش خوب شده... حالا که با داغون شدن من خوب شده چرا کمک من نمیکنه؟ خدایا خودت کمکم کن هرشب که میخوابم فقط گریه میکنم فقط از خدا میخوام بهم صبوری بده فقط به خاطر پسرم.. اون فقط منو داره سعی میکنم بیشتر بخوابم تا باعث ازار کسی نشم :(( نظرات شما عزیزان:
بسم الله الرحمن الرحیم
ان مع العصر یسرا (آری) مسلّماً با (هر) سختی آسانی است...
سلام
بهارخانوم امیدوارم تمام مشکلاتتون حل بشه پاسخ:خیلی ممنون
|
||
![]() |